خبرگزاری اخبار جهان منتشر کرده
ورود بیرویه مدیران پلتفرمها به انتخاب بازیگران؛ بازیگر سالاری به جای فیلمنامهمحوری
با گسترش روزافزون شبکههای نمایش خانگی و حضور پررنگ پلتفرمهای پخش آنلاین در ایران، نگرانیهای تازهای درباره نحوه تصمیمگیریهای هنری و تمرکز قدرت در دست مدیران اجرایی این پلتفرمها به وجود آمده است. از نگاه تحلیلگران فرهنگی، مدیران پلتفرمها بهجای تمرکز بر فیلمنامه، روایت و ساختار داستانی، بهطور فزایندهای در فرایند کستینگ و انتخاب بازیگران نقش اصلی و چهرههای مشهور تاثیرگذار شدهاند. این روند باعث شده است که جایگاه نویسندگان و تیمهای فنی پشت صحنه کمرنگتر شود و جهتدهی پروژهها بیش از پیش بر مبنای روابط، سرمایهگذاریهای مالی و سوددهی اقتصادی باشد.
در این مسیر، حضور مستقیم یا غیرمستقیم مدیران پلتفرمها در فرایند گزینش بازیگران، انتخاب فهرست خطوط داستانی و گاهی تکیه بر نامهای مشهور بهجای ارزیابی دقیق توانمندیهای هنری به یک کلاس غالب در این صنعت تبدیل شده است. نتیجه این رویکرد، کاهش تمرکز بر فیلمنامه منسجم و روایت پایدار است؛ بهجای توجه به ساختار دراماتیک، محتوا به شکلهای کوتاهمدت و با انگیزههای سودآور طراحی میشود تا رضایت الگوریتمهای پلتفرم و افزایش دیکھ مخاطبان سریعتر فراهم گردد. این رویکرد همچنین منجر به تکرار گسترده چهرههای مشخصی در پروژههای مختلف شده و به مرور جایگاه بازیگران تازه و استعدادهای نوین را در سطح حرفهای تضعیف کرده است.
کارشناسان باور دارند که یکی از تبعات عمده این مسیر، کاهش سهم نویسندگان و کارگردانان حرفهای از پروسه تولید است. در برخی پروژهها، نقش فیلمنامهنویس بهطور فزایندهای کمرنگ شده و طرح داستان و کشش دراماتیک به نقاط ابتدایی کار محدود میشود؛ در ادامه مسیر، خط داستانی با جهتگیریهای صرفاً حادثهای و گاه جنجالی جایگزین میشود. در نتیجه، کیفیت روایت و پیامآوری آثار بهمرور کاهش مییابد و محتوای تولیدشده به جای reflecting ارزشهای فرهنگی، به ویترینی از مصرفگرایی و هیجانهای لحظهای تبدیل میشود.
از دیدگاه بودجهای نیز اختلاف فاحشی در تخصیص منابع مشاهده میشود. گفته میشود که بخش اعظم هزینههای پروژههای نمایش خانگی به پرداختهای سنگین به بازیگران اختصاص مییابد و سهم عوامل دیگر مانند نویسندگان، تدوینگران، طراحی صحنه و سایر تیمهای تولید به شکل نامتعادلی توزیع میشود. این سلسلهمراتب بودجهای نهتنها بر اولویتهای هنری و تفکر کمّی در زمینه روایت تأثیر میگذارد، بلکه به تضعیف بنیانهای حرفهای تولید محتوا منجر میشود و آینده آثار فرهنگی را با خطر عقبنشینی از هویت و استانداردهای اخلاقی روبهرو میکند.
نتایج این روند، تقویت گرایش به محتواهای سطحی و تکراری است. صحنههای بیشمار از قمار، شرطبندی، نمایشهای اشرافی و دیالوگهای سطحی جای ساختار منسجم و پیام فرهنگی میگیرند. مصرفگرایی و جذابیتهای ظاهری به جای عمق داستانی و ارجاع به ارزشهای خانوادگی و جامعهمحور هدف گریم مخاطبان را جلب میکند. این مسأله بهویژه برای خانوادهها و نسلهای آینده نگرانیآور است، چرا که محتواهای غیرسازنده و با استانداردهای اخلاقی نامنطبق، میتواند به تضعیف هنجارهای اجتماعی منجر شود.
در چنین فضایی، نقش نویسندگان و هنرمندان باتجربه که توانایی ایجاد روایتهای اصیل و متعادل را دارند، بیش از پیش ارزشمند میشود. اما برای حفظ و ارتقای کیفیت آثار نمایش خانگی، بهدرستی نیاز به رویکردهای نظارتی مستقل و تقویت حمایت از تیمهای خلاق است. پیشنهاد میشود حضور نهادهای ناظر در فرایند تولید محتوا جدیتر شود، تعییـن معیارهای هنری و اخلاقی برای انتخاب بازیگران و نویسندگان بازنگری شود و مدل توزیع بودجه بهگونهای اصلاح شود که هم به ارزشهای فرهنگی و هم به پایداری اقتصادی صنعت پاسخ بدهد.
همچنین ضروری است که زمینهای برای حضور و رشد استعدادهای تازه فراهم گردد تا نهتنها چهرههای آشنای بازار، بلکه گروهی از نویسندگان، کارگردانان و بازیگران جوان و بااستعداد بتوانند در پروژههای گوناگون فرصت ابراز وجود بیابند. این امر میتواند به بازتعریف مطلوب از مفهوم «نمایش خانگی» کمک کرده و آثار باکیفیت٬ با روایتهای عمیقتر و پیامهای فرهنگی روشنتر را به مخاطبان ارائه دهد.
در نهایت، با بازنگری در نقش نهادهای نظارتی، بازتعریف نقشهای هنری و ایجاد سیستمهای داوری مستقل برای انتخاب کست، میتوان آیندهای روشنتر را برای صنعت نمایش خانگی رقم زد. هدف نهایی این است که محتواهایی تولید شود که هم از نظر هنری ارزشمند باشند و هم به لحاظ فرهنگی و اخلاقی، مثمر ثمر و سازنده باشند. اگر هیچ سازوکاری برای کنترل و هدایت این روند وجود نداشته باشد، خطر کجروی فرهنگی و کاهش اعتماد مخاطبان به کیفیت آثار روزافزون خواهد بود.
انتهای خبر



























