به گزارش وبسایت اخبار جهان به نقل از تابناک به نقل از فرارو؛ ارتش رژیم صهیونیستی برای چندین هفته متوالی، دستورات تخلیه اجباری را برای ساکنان شهر غزه صادر و اقدام به بمباران ساختمانهای مسکونی و تخریب عمدی مناطق مختلف این شهر کرده است. در نتیجه این اقدامات، صدها هزار نفر از ساکنان غزه آواره شدهاند و این شهر به مکانی به شدت ناامن برای غیرنظامیان تبدیل شده است.
«هدا اسکیک»، نویسنده فلسطینی ساکن غزه، در این باره میگوید: “روز گذشته، ما در سوگ از دست دادن سه نفر از اعضای خانواده پدریام نشستیم. آنها در خانهای در جنوب نوار غزه پناه گرفته بودند که مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسیدند. این اتفاق اندکی پس از خروج آنها از شهر غزه و حرکت به سمت جنوب نوار غزه رخ داد. ندا، همسرش یوسف، به همراه دو فرزند ۱۹ و ۱۱ ساله آنها جان باختند.”
وی تاکید میکند: “جنوب غزه منطقه امن نیست، برخلاف ادعای رژیم صهیونیستی. چادرهای آوارگان به طور مداوم هدف حملات قرار میگیرند. ساکنان غزه اکنون با دو گزینه مرگبار روبرو هستند: ماندن یا رفتن، که هر دو با خطرات جدی همراه است. من تصمیم گرفتهام که بمانم. ماندن در شهر غزه خطرناک است، اما ترک آن به معنای ترک خانه و وطن است، جایی که ریشهها و هویت من در آن قرار دارد. این شهر محل بزرگ شدن، گذراندن کودکی و جوانی، و دور هم جمع شدن خانواده و اقوامم است. جایی که رویاهایم شکل گرفته و خاطراتم ساخته شدهاند. این همان شهری است که در آن متولد شدم و میخواهم تا جایی که میتوانم در آن زندگی کنم. ترک این شهر باعث میشود که خودم را گم کنم.”
همکاران و دوستان این نویسنده فلسطینی مدام از او میپرسند که اگر رژیم صهیونیستی به محله او حمله کند، مقصد بعدیاش کجا خواهد بود؟ او در پاسخ میگوید: “من بین محلههای مختلف شهر غزه جابجا خواهم شد و به شرق غزه خواهم رفت. ترک شهر غزه به هیچ عنوان یک گزینه برای من نیست.” دیگران میگویند که حمله زمینی گسترده رژیم صهیونیستی به شهر غزه عملاً سبب میشود تا کل محلهها شاهد حضور گسترده تانکها باشند، اما او تاکید میکند: “تنها جایی که در آن زندگی خواهم کرد، شهر غزه است و نمیخواهم به جای دیگری بروم.”
یک هفته قبل، هدا اسکیک تصمیم گرفت دو چمدان را با وسایل ضروری پر کند تا در صورت وقوع شرایط اضطراری، مانند بمباران مناطق نزدیک به محل سکونتش، به سرعت امکان خروج داشته باشد. او میگوید: “واقعاً یک جدال سخت ذهنی داشتم و چیزی بیش از دو دست لباس، تعدادی کتاب، دفتر یادداشت و آلبوم عکس برنداشتم.”
او پیشتر نیز چنین وضعیتی را تجربه کرده است. در نوامبر سال ۲۰۲۳، ارتش رژیم صهیونیستی بدون هیچ هشداری به محلهای که او در آن زندگی میکرد حمله کرد. او و خانوادهاش صدای ممتد برخورد توپ و بمباران را میشنیدند. این نخستین بار بود که او تانکها و سربازان اسرائیلی را از نزدیک میدید. چند ماه بعد، در اوایل سال ۲۰۲۴، آنها بار دیگر تحت محاصره قرار گرفتند. این بار به مدت ۹ روز در محاصره کامل بودند و حتی نمیتوانستند جابجا شوند. شب و روز بمباران بیرحمانه میشدند و غذا و آب به شدت نایاب شده بودند.
در نهایت، ارتش رژیم صهیونیستی وارد خانه آنها شد و اقدام به بمبگذاری آن کرد. تانکها و سربازان نیز همه جا را محاصره کرده بودند. او این خاطرات بد را همچون زخمی بر روح و روان خود میداند که گویی هیچ وقت درمان نخواهند شد. او نگران است که این زخم بار دیگر سر باز کند و سعی میکند با مطالعات علمی و تحصیلیاش، این زخمها را التیام بخشد، اما این کار بسیار سخت است. گاهی وقتها خود را در شرایطی مییابد که شمارش معکوس میکند که خانهاش منفجر شود. هر شب، میترسد که همین حالا سربازان اسرائیلی به خانهشان هجوم آورند. این ترس همیشگی است و روی سینهاش مثل یک بار سنگین است.
هر روز صبح، وقتی بیدار میشود، فکر میکند با یک معجزه روبرو است که هنوز زنده است. با این حال، زنده ماندن او و خانوادهاش در شرایط فعلی، به گزینهای سختتر از هر زمان دیگر تبدیل شده است. غذا و آب به شدت کم و نایاب هستند. آنها ماهها است که هیچ سبزیجات، میوه، تخم مرغ و گوشتی ندیدهاند. در مغازهها، تنها چیزی که میتوان پیدا کرد چیپس، نودل، نوتلا و بیسکوییت است. بسیاری از افراد توانایی تامین غذای کنسروی را ندارند. آرد، برنج و عدس را میتوان در میزان کم و با قیمت بالا پیدا کرد.
وسایل مورد نیاز برای تمیزی و بهداشت بسیار کم هستند، به طور خاص میتوان به دستمال و پدهای بهداشتی اشاره کرد. دارو تقریباً وجود ندارد و دسترسی به آن غیرممکن است. این موضوع عملاً بیماران و افراد سالخورده را با آسیب روبرو کرده است. برای به دست آوردن آب، افراد باید جان خود را به خطر بیندازند تا به تانکرهای حامل آب برسند. چوب برای سوزاندن و آشپزی به کالای لوکس تبدیل شده است. یک کیلو چوب ۲ دلار قیمت دارد و این میزان چوب برای آماده کردن یک لیتر آب جوش جهت تهیه چایی کافی است.
اینکه شهر غزه با آسیبهای جدی روبرو است، قلب و روح این نویسنده فلسطینی را آزرده خاطر میکند. او نمیداند چه چیزی در انتظارش است، اما مطمئن است که تا پایان در شهر غزه باقی خواهد ماند. آوارگی شاید یک درصد شانس زنده ماندن به او بدهد، اما او به دنبال زنده ماندنی که روح، خاطرات، هویت و ریشههایش را نابود کند، نیست.
اسرائیل میخواهد شهر غزه عاری از سکنه شود و سپس نابود گردد. با این حال، تا زمانی که حتی یک خانواده از ترک غزه خودداری کند، این شهر همچنان زنده و سرپا خواهد بود.
منبع : تابناک



























